داره سخت می گذره
سلام پسر عزیزم ازم گلایه نکن چرا اینقدر دیر میام باور کن بعضی وقتا به حدی وقت کم میارم که آرزو می کنم به جای 24 ساعت 28 ساعت داشتیم از این چند روز برات بگم که روز اول مهر شما که هیچوقت سابقه نداشت اون موقع روز بیدار بشی ساعت 7 صبح بیدار شدی و چنان گریه ای سر دادی که مامانی نزدیک بود از حال بره انگار فهمید بودی می خوام برم مامان مهناز بغلت کرد و با تی وی مشغولت کرد منم یواشکی از خونه رفتم بیرون و تا خود مدرسه اشکام تو چشمام نگه داشتم تا کسی فکر نکنه دیوونه ام به حدی استرس و دل شوره داشتم که تو مدرسه همه فهمیدن حالم خراب روز اولی که همه شور و شوق دارن من با حال خراب رفتم سر کلاس نمی دونم اون روز چند مرتبه زنگ زدم ولی مامان مهناز ه...
نویسنده :
مامان زینب
0:27