عکسای بیمارستان
الهی فدات شه مادر ایشالا دیگه هیچوقت پات به این جور جاها باز نشه دیدن این عکسا زیاد برام خوشایند نیست ولی چون بخشی از خاطرات زندگیت می ذازمشون .
عزیزم اصلا دوست نداشتی بزارمت رو تخت
بازم لب تاب خاله صفورا کلی سرگرمت می کرد
حسابی خوابت میومد ولی نمی خوابیدی
بمیرم الهی که ازدستت خون رفت
اعصابت از دست این سرم خرد بود
بیمارستان عسگریه اصفهان چند تا قاشق به زور پوره هویج خوردی
عزیزم اتاق که ساکت بود راحت می خوابیدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی