شب اول در بیمارستان
اونشب تو و ما مانی با زن عمو اشرف بیمارستان موندیم چون جنابعالی همه را غافلگیر کردی و 9 روز زودتر به دنیا اومدی خیلی از برنامه ها تغییر کرد زن عمو بنده خدا که به خاطر تولد تو روضه ی پنج روز دومش انداخته بود پنج روز اول و دو روز دیگه هم روضه داشت همه کاراش رها کرد اومد بیمارستان بابایی هم که کلی برای فیلمبرداری از به دنیا اومدنت نقشه کشیده بود به چند تا عکس با گوشی موبایل قانع شد مامان مهناز و عمه سیما قرار بود همون شب بیان ساکت ببندن که بابایی بهشون اطلاع داد زحمت نکشید پسملمون دنیا اومد خدا راشکر خود زایشگاه لباس کرده تنش ...
نویسنده :
مامان زینب
1:46