امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

امیر یل مامان

کدوم دکتر

1392/6/31 19:45
نویسنده : مامان زینب
436 بازدید
اشتراک گذاری

سوالمن و بابایی می دونستیم که دیگه وقتشه قندعسلمون تحت نظرپزشک قرار بدیم دو بار رفتیم پیش یه متخصص ولی اینقدر سرش شلوغ بود و آدم معطل می شد که قیدش زدیم بالأخره بعد از کمی فکر کردن متفکر به این نتیجه رسیدیم که ناز پسرمون  که قراره اصفهان به دنیا بیاد پس همونجا هم میریم دکتر  زحمت پیدا کردن دکتر و

 نوبت گرفتن افتاد گردن زن عمو اشرف ، زن عمو میشه عروس     خاله ی پدرجون (پدر مامانی) البته عروس خاله ی مادرجون هم میشه (مادرمامانی) اگه گفتی چرا آفرین چون پدرجون و مادرجون دخترخاله پسرخاله ان . زن عمو من و بابایی را خیلی دوست داره چون واسطه ازدواج من و بابایی ایشون بودن ما هم خیلی دوسشون داریم و دوست داریم یه روز محبتاشون جبران کنیم وقتی خبر بارداری من شنیدن کلی خوشحال شدن  خیلی زود یه دکتر خوب پیدا کردن و

از اون به بعد ماهانه من و بابایی ناهارمون خونه ی زن عمو می خوردیم و بعد دسته جمعی می رفتیم پیش دکتر خدا را شکرهیچ مشکلی وجود نداشت . زن عمو پیشنهاد داد سیسمونی را هم بعد از ویزیت دکتر بخریم هم فال و هم تماشا قبول کردیم و در سفرایی بعدی مادرجون را هم با خودمون میبردیم بالأخره مادر خرج ایشون بودن وای که چقدر این سیسمونی فروشی ها وسیله های خوشگلی دارن آدم دلش می خواد همشون بخره ولی قیمتاشونم خوشگل بودن راستی تا یادم نرفته بگم تو همین زمان بود که خبر دار شدیم خاله معصومه هم بارداره طفلی مادرجون حالا باید دو تا سیسمونی می خرید تا ماه آخر تولدت این سفرها برای ما تنوع و تفریح بود هم صدای قلب نازنینت می شنیدم هم خرید می کردیم نمی دونی بابایی چقدر برا اتاقت برچسبای خوشگل خرید سر فرصت عکس اتاقت و وسیله هات می ذارم تا یادگاری برا گل پسرم بمونه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)