شب دوم در خانه

وقتی که شب شد تو یه دفعه شروع به گریه و زاری کردی هر کاری

می کردیم آروم نمی شدی مامان مهناز می گفت گرسنته ولی چند تا

مک که می زدی ول می کردی و دوباره گریه می کردی بالأخره

فهمیدیم مامانی شیر نداره بهت بده مادرجون می گفت چون از دیشب

تا حالا روده هات پر بوده گرسنگی را حس نکردی حالا که شکمت کار

کرده گرسنه شدی مامانی اونقدر برات ناراحت بود که اصلا چیزی

نخورد احساس می کردم تقصیر منه که تو گرسنه ای و این بدترین

حسیه که یه مادر می تونه داشته باشه . زنگ زدیم به زن عمو

روح انگیز ،زن عموی بابایی ،مامان خاله کتایون که همسایگیمون

زندگی می کنند مامان مهناز گفت تو بچه داری خیلی ماهره با

دخترش ستاره اومدن گفت چون سزارین کردی هنوز شیر نداری باید

صبر کنی کمی بدنت را روغن مالید و ماساژ داد آروم شدی و خوابیدی

ولی بعد از یه ساعت دوباره بیدار شدی و گریه کردی یکمی آب قند

دادیم خوردی ولی این که غذا نبود به قول پدرجون عقلمون نرسید

زودتر بریم داروخونه برات شیرخشک بگیریم متأسفانه این جا داروخانه

های شبانه روزی هم تعطیل می کنند بالأخره صبح شد مامانی چون

دقیقا دو شب بود که اصلا نخوابیده بود از سر درد چشماش باز نمی

شد صبح مامان مهناز رفته بود از یه خانمی که به تازگی دوقلو

گیرش اومده بود برات شیرخشک گرفت بمیرم برات اگه بدونی با چه

اشتهایی خوردی و بدش راحت خوابیدی دیگه اونروز تجویز همه برای

به شیر اومدن مامانی شروع شد دیگه جوشوندنی و عرقیجات و غذا

نبود که اونروز نخورده باشم داشتم می ترکیدم البته بی تأثیر هم

نبود و غذای نازگلک آماده شد و شیر فروان مامان برای پسری مهیا

شد دو روز بعد هم بردیمت بهداشت برا آزمایش و شنوایی سنجی

روزهای بعد هم ملاقات کننده های نازگلک با کادوهاشون میومدن روز

عاشورا هم که زن عمو اشرف برا مراسم امام حسین (ع)اومده بود

شهرکرد از فرصت استفاده کرد با دختر و پسرش اومدن دیدنت مامانی

هم فرصت غنیمت شمرد و تو را داد به پسر زن عمو تا توی گوشت

اذان و اقامه بگه چون هم سیده هم فرزند شهید هم پسر بسیار

خوبیه خدا حفظش کنه تازه کلی هم تو چیدن وسیله های اتاقت به

مامانی کمک کرد قرار شده برا عروسیش دو تایی کلی کمک کنم به

زودی هم مهندس میشه . تا یک ماهگیت تقریبا همه چیز روال

عادی داشت و اما با شروع یک ماهگیت ... .  

عکس از چند روزگی امیر یل مامان

سلام گل پسرم

علیک سلام

داری به چی فکر می کنی عزیزم      به خواب         خوب بخواب            چشم

خوب بخوابی گلکم

پسرم جایی تشریف داشتین    بله    کجا به سلامتی     حمام     حالا چرا چشمات باز نمی کنی

اِ   ببخشید فکر کردم هنوز تو حمامم            خخخخخخخخ      شنلت بردار ببینیم چی پوشیدی

خیلی خوشتیپ شدم نه              والا چه عرض کنم حالا چرا سبز پوشیدی

مامان بچه دار شدی همه چیز فراموش کردی محرم من هم تو این ماه عزیز دنیا اومدم

قربون پسر با شعور خودم برم من امام حسین (ع) نگهدارت باشه مادر