بستری
وارد بخش که شدیم از محیط اونجا دلم گرفت صدای گریه و جیغ بچه ها تمام بخش را پر کرده بود پرستارهای زیادی اونجا بودن که مرتب در رفت و آمد بودن و با صدای بلند همدیگرو صدا می کردن صدای جارو و تی کشیدن خدمتگزارا که دیگه گفتن نداره اصلا انگار نه انگار که اونجا بیمارستان و محل استراحت بیمار نمی دونم از لحظه ی رگ گیری و خون گرفتن برا آزمایش چه جوری بنویسم فقط میدونم که حاضر بودم اون لحظه بمیرم و اونطور صدای جیغ و ناله هات نشنوم کلی لوله اورده بودن که ازت خون بگیرن آخه بچه ی من که اینقدر حالش بد نبود این همه آزمایش برای چی . چون غذای کافی نخورده بودی خون نداشتی مامانی هم که از صبح درست و حسابی چیزی نخورده بود شیر کافی نداشت . هر چی دستت ...
نویسنده :
مامان زینب
0:19