نازنین پسر و دسته گلاش
سلام پسر عزیزم
تا چشم به هم زدیم ماه صفر هم تموم شد و مامانی موند با هزار تا کار انجام نشده انگار همین دیروز بود که برنامه ریزی می کردم بعد از ماه صفر برات جشن تولد بگیرم فکر نمی کردم اینقدر زود روزا تموم بشن این روزا خیلی سرم شلوغه تمام کارای مدرسه روی هم تلنبار شدن و من موندم حیرون که کدومشون انجام بدم دیشب تا 2 که با شما بیدار بودم بعدشم تا صبح نشستم کارای مدرسه را انجام دادم الان احساس می کنم چشمام داره از حدقه در میاد شما هم که از دیروز چشمت افتاده به کیس جدیدمون نشستی داری سی دی نگاه می کنی منم نمی دونم این وسیله هایی که من با این همه هزینه می خرم تا کارام انجام بدم ولی شما تمام وقت ازشون اشون استفاده می کنی و بعد هم یه بلایی سرشون میاری چی کار کنم قضیه چیه حالا برات می گم تبلتم نابود کردی بله با اجازتون پا گذاشتی روش خوردش کردی حالا من موندم و یه دل غمگین چون دیگه درست نمی شه هنوز یه دل سیر ندیده بودمش چون هر وقت میومدم دستم بگیرم شمابا قدرت طلبی تمام از دستم می گرفتیش الان فکر کنم دچار افسردگی شدم الان تبلت شما که بابایی برای شما خریده دستمه ولی خیلی مزخرف و بچگانس حالا یه چیزی بگم با هم شاخ در بیاریم چون شما هم از این تبلت خوشت نمیاد و زیادسراغش نمی ری انگار با کاراییش حال نمی کنی حتما پیش خودت می گی اون کجاو این کجا واقعا شما در آینده چی می شی الله اعلم بدتر از همه این که عکسای تولد شما که سه نفره گرفته بودیم توش بود و ازدستمون رفت و همین مساله بیش تر اعصابم خورد می کنه خلاصه دیگه بابایی نازنین که دید مامانی تبلتش را از دست داده رفت یه کیس جدید خرید تا مامانی به کاراش برسه ولی مگه شما می ذاری .
واز شما بگم که یه هفتس به شدت سرماخوردی و شدیدا آبریزش بینی داری هر چی هم دارو به خودت می دیم خوب نمی شی پارسال هم همین موقع بود که به شدت سرماخوردی و شب یلدا ما را خونه نشین کردی امسال هم دقیقا همین اتفاق افتاد حالا دلیلش چیه نمی دونم.
الان یه اتفاق بدی افتاد حواسم پرت شد غذای بابایی سوخت حالا با این خستگی باید بلند شم دوباره غذا درست کنم این چند وقت ماجراهای دیگه ای هم بوده که الان مجال گفتنشون نیست ایشالا پست بعدی . شما هم الان اتاق گرفتی توسرت یه دستم به شماست یه دستم به تایپ کردن پام هم تو آشپزخونه در ادامه مطلب چند تا عکس از شب تاسوعا می ذارم قربونت برم بوس بوس .
جایی که رفتیم زادگاه مامانی که هر سال دهه ی محرم خیمه گاه درست می کنند شما هم رفتی داخل خیمه ی امام حسین(ع) و داری شمع ها را نگاه می کنی هوا هم به شدت سرده.