امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

امیر یل مامان

رزوئلا

1393/4/7 14:12
نویسنده : مامان زینب
2,761 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرمغمگین

عزیز مامان واقعا نمی دونم چی باید بگم شما از پنج شنبه شب دوباره تب کردی از فرداش دیگه لب به شیر نزدی در طول روز با این که شبش نخوابیده بودی اصلا نخوابیدی و همش گریه می کردی فکر کنم بدنت درد می کرد چون تا بهت دست می زدیم دادت می رفت هوا .گریه

ولی بدتر از همه دیشب بود چون من و بابایی یه شب کامل نخوابیده بودیم و روزش هم فقط در حال آروم کردن شما بودیم دیگه از خستگی نمی تونستیم سر پا بایستیم ولی شما حاضر نبودی بخوابی چون نمی تونستی شیر بخوری فقط جیغ زدی و گریه کردی و خودت زدی آره محکم با دستای کوچولوت می زنی تو صورت خودت و اگه بیش تر عصبانی باشی سر خودت را محکم می کوبی زمین این بدترین عادتیه که داری چون برات فرقی نمی کنه سرت را کجا می کوبی و ما همش باید مواظب باشیم و شما را راضی نگه داریم که به شدت باعث شده لوس بشی . نمی دونم دلیل شیر نخوردنت چیه آخه راه نفست که بازه احساس می کنم به خاطر استرس ها و فشارهای روانی که تو این مدت بهم وارد شده شیرم تلخ و بدمزه شده چون دو تا مک که می زنی ولش می کنی و گریه می کنی حالا باز قرار بریم دکتر نمی دونم می گن ویروس اومده آخه این انصافه که دیگران برن مکه زیارت اونوقت سوغات برای بچه  های ما تب و درد و مریضی بیارن . خدا خودش که می دونه ما این چند ماه چقدراذیت شدیم پس کی می خواد این مریضیا تموم بشه  دیگه کم اوردم و کشش ندارم اوضاع خونمون خیلی بهم ریختس یه ظرف تمیز دیگه تو خونمون پیدا نمی شه همه جای خونه به هم ریختس نه وقت مرتب کردنش دارم نه انرزیش یه ساعتی هست خوابت برده بیدار شدی حتما می برمت دکتر .

حتما

از خواب که بدار شدی هرکاری کردم غذا نخوردی وقتی خواستم لباسات عوض کنم دیدم تمام بدنت دونه های قرمز ریختهتعجب فکر کردم سرخک گرفتی با عجله بردیمت دکتر تا دیدت گفت یه جور ویروسه به اسم رزوئلا با تب شروع می شه و با بیرون ریختن دونه ها تموم می شه یعنی الان بیماریت تموم شده است دارو نداد فقط یه پماد داد واسه خارش پستی هنوز کمی بی اشتها و بی حالی البته کمکی شیر می خوری تمام بدنت قرمز شده و داغه همش آب می خوری دکتر می گفت دوره ی این بیماری پنج روزه که از همون اول با تب شروع می شه دو روز آخر مال دونه هاست ولی شما فقط یه شب تب کردی ولی خیلی بی قرار بودی و اشک ریختی بمیرم برات عزیزکم دیگه ویروسی هست که نگرفته باشی چرا اخه تو اینقدر مهمون نوازی .خنده

خاله افسانه  مادر جون دیشب اومدن و همه ی خونمون تمیز کردن دستشون درد نکنه محبت مامان مهناز هم شام پخت برامون دستش درد نکنه بوس شما هم حسابی خوشحال بودی که اومدن خونمون و بازی کردی بعد از سه شب بی خوابی امروز تا 2و نیم بعد از ظهر خوابیدی بمریم برات که اینقدر اذیت شدی .

از بس غذا نمی خوری امروز برای اولین بار تو زندگیم بلند شدم برات آش دوغ پختم خداییش خوشمزه شد ولی لب نزدی زنگ زدم از دکترت پرسیدم اشکالی نداره سیب زمینی سرخ کرده بخوری گفت نه ولی زیاد سرخ نشه سرخ کردم خوردی خیلی دوست داری.

 

رفته بودیم سی تی سنتراز اونجا که اومدیم تبت شروع شد

 

دوست نداشتی بازی کنی دوست داشتی فقط نگاه کنی

 

اینم از دونه ها تمام بدنت قرمز شده

 

قربونت برم که حتی کف دستت هم دونه زده

 

پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

√بهار مامانه برسام
9 تیر 93 6:31
الهی من بمیرم واسه این پسری نازی طفلی پسرمون باز اذیت شد.....خدایا خواهش میکنم درد و بلای این فسقلی رو به جون من بده ولی این پسری ناز سلامت باشه....... خیلی ناراحت شدمبه خدا همیشه ی همیشه از خدا سلامتی میخوام براتون بعد چیزای دیگه باز خدا رو شکر که دوره ی کوتاهی داشته و پسر نازمون خیلی اذیت نشده ولی تو بگو یک لحظه....بازم زیاده بمیرم براش خدایی مامانی گل بیشتر از شازده کوچولومون شما سختی میکشی....اینو خوب میدونم که شما عزیز دلم از اون دسته از مامانایی هستی که با کوچکترین ناراحتی ناز پسرت واقعا اذیت میشی.....کاش واقعا خدا منو بلاگردون امیر جونم کنه اینجوری هم امیرم اذیت نمیشه هم شما فرشته ی مهربونم اذیت نمیشی دلم نمی یاد رویه می پسندم کلیک کنم منو ببخش برای این پستت و پست هایی که در مورد اینطور چیزاس که انشاالله دیگه چنین پستایی نداشته باشه وبت من دلم نمی یاد میپسندم رو روش کلیک کنم...شرمنده چون اصلا مگه میشه بعد از خوندن ناراحتی امیر خوشگلم و تو عزیز دلم که یکی یه دونه ای واسم بیام رویه میپسندم کلیک کنم....نه خدایی میشه
مامان زینب
پاسخ
بهار جان ممنون ازت عزیزم والا به خدا من نمی دونم این همه محبت شما را چه جوری جواب بدم خداییش امیر از روزی که دنیا اومده همش با قرص و دارو بزرگ شده حالا دلیلش چیه نمی دونم مامانم می گه برادر بزرگم همینطور بوده خوب حتما حلال زاده به دایی می بره دیگه حالا خدا را شکر که مریضیاش مهم نیستن و زود گذرن من خیلی خوشحالم که دوستی مثل شما دارم امیدوارم لیاقت این همه محبت شما را داشته باشم
√بهار مامانه برسام
9 تیر 93 7:09
ای من قربون این پسمل خوشمل و خوشتیپ بشم گلم حتما همون وسایل بازی اینا آلوده بوده.... هر چند میدونم خودت بهتر از من میدونی ولی ببخشید فضولی میکنم همیشه دستمال مرطوب مخصوص کودک همراهت باشه بیرون که میرید خصوصا جاهایی که بچه های دیگه هم بودن و ممکنه دستای آلودشون رو به وسایل اونجا زده باشن رفتید هر چند دقیقه یه بار دستای گل پسری رو تمیز کن هر چند که بعضی ویروس ها رو هر چقدر هم مراقبت کنی باز منتقل میشه خدا رو صد هزار بار شکر که پسری حالش بهتر شده دورش بگردم هزارماشالله بزرگ شده
مامان زینب
پاسخ
اره عزیزم فکر کنم آلوده بوده حقیقتش من چون امبر بچه ی حساسیه و زود مریض میشه اصلا تا حالا این جور جاها نبردمش برا همین اصلا آشنایی نداره فکر کردم دیگه وقتشه کمی ترسش بریزه من موندم حیروون فردا روز چه جوری بذارمش مهد فکر نکنم بتونه آخه همش مریض می شه
√بهار مامانه برسام
9 تیر 93 7:53
رزوئلا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد است
مامان زینب
پاسخ
شما کاملا درست می گید
مامان مهربون
9 تیر 93 22:14
سلام دوست من مسابقه چیستان برگزار شد خیلی خوش حال میشم تا به وبلاگم بیای و در این مسابقه شرکت کنی خودت بیا تو وبلاگم و مطلب اول رو یعنی مسابقه چیستان رو مقرراتشو بخون و اگه خواستی و برات سخت نبود توش شرکت کن محبت
مامان زینب
پاسخ
چه جالب و خلاقانه حتما شرکت میکنم
مامان سامیه
10 تیر 93 9:19
سلام دوست من من وبلاگ پسر گلت ولینک کردم وهمیشه به وبلاگت سر میزنم خیلی ناراحت شدم که کوچولوت مریض شده
مامان زینب
پاسخ
سلام عزیزم ممنون شما لطف دارید ایشالا همیشه تنتون سالم یاشه
خاله حدیثه
10 تیر 93 14:55
عزیز دلم خاله نباشه که شما مریض شدی ایشالله زود زود بهبودی کامل رو بدست بیاری و دیگه از این اتفاق های بد برات نیفته
مامان زینب
پاسخ
سلام خاله جون مهربون ممنون عزیزم خدا نکنه تنت سالم باشه دیگه این امیر ما خیلی ناز نازیه زود زود مریض میشه ممنون که به ما سر میزنی مه ی یار عزیز را ببوس
مامان مهدیه
11 تیر 93 7:58
اي جونمممم الهي بگردم !! اميدوارم كه هر چه زودتر پسر گلت خوب خوب بشه .
مامان زینب
پاسخ
ممنون عزیزم که به ما سر زدی مهبد نازنین رااز طرف من ببوس
مریم مامان دونه برفی
11 تیر 93 10:08
سلام مامان زینب . خیلی نارحت شدم عزیزم بلا به دور امیدوارم زود زود خوب بشه و دیگه هیچ وقت مریضی سراغ این یل بزرگ نیاد.
مامان زینب
پاسخ
سلام مریم جان ممنون عزیزم ان شاءالله شما و پسرتون همیشه سلامت باشید ممنون که به ما سر می زنی عسلی پسر را از طرف من ببوس
مامان علی جونی
12 تیر 93 20:10
الهی بمیرم این طفلکی چقدر مریض میشه شاید به خاطر کارمندی شماست انشالله خدا حفظتون کنه من شمارو جزو دوستام ذخیرهکردم وهمیشه براتون آرزوی سلامتی دارم
مامان زینب
پاسخ
ممنون عزیزم شما لطف داری ایشالا خدا به بچه هاتون سلامتی بده یک ماهی هست که تعطیل شدم ولی امیر همش مریض بوده حالا خدا را شکر بهتره علی جون از طرف من ببوسید
مامان نرگس
19 تیر 93 1:07
عزیزم امیر جون چی شده بود خاله... الهی بمیرم برات عزیزم وای دونه های بدنش رو بین....اخ دلم ریش شد
مامان زینب
پاسخ
خدا نکنه خاله جون ویروس رفته بود تو بدنش حالا دیگه خوب شده ممنون که به ما سر می زنی
مامان بردیا شیطون
22 تیر 93 15:39
اخی عزیزم قربونت برم ایشالا زود خوب بشی... خدا پشت و پناهت باشه عسل خاله
مامان زینب
پاسخ
ممنون خاله ی مهربون دیگه خوب شدم ایشالا بردیا جان هیچ وقت مریض نشه
مامان بردیا شیطون
22 تیر 93 15:39
با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن خوشحال میشم
مامان زینب
پاسخ
باعث افتخار ماست شما دوست ما باشی لینکتون کردم
خواهرجون فاطمه
24 تیر 93 18:56
سلام مامان مهربون . من همین الان نظرتونو دیدم . ان شاءالله که حال پسر گلتون خوب شده باشه تا الان . راستی اسم کوچولوتونم خیلی قشنگه
مامان زینب
پاسخ
سلام عزیزم ممنون بله حالش خوب شده برای دیدن پست کودک آزاری توی مهد خبرتون کردم تااگه نازگلاتون مهد می ذارید بیش تر مواظب باشید خدا حفظشون کنه خیلی نازن شما هم اسم های قشنگی برای دخملای قشنگمون انتخاب کردید ممنون که اومدید .