این روزهای عسل پسر
سلام پسر گلم می دونم خیلی دارم دیر به دیر برات آپ می کنم ولی باور کن فرصتی پیش نمیاد حالا می گم چرا .
یه هفته بعد از یک سالگیت یه دفعه همه چیز تغییر کرد خیلی بی قرار شدی و خوابت از نصف کم تر شد شبا تا صبح گریه می کردی و حاضر نبودی بخوابی دوباره شکمون رفت به گوشات باز بردیمت دکتر معاینه کرد گفت گوشات خوب شدن و مشکلی ندارن ولی این دفعه معدت بود که اذیتت می کرد دچار رفلاکس شده بودی و معده درد نمی ذاشته که بخوابی بمیرم الهی حالا می فهمم چرا اینقدر آب زیاد می خوردی دکتر می گفت از پرخوریه ولی اشتباه می کنه چون تو به زور چند تا قاشق غذا می خوری من می دونم از سیفیکسیم که به خاطر عفونت گوشات مصرف کردی کوچولو هم که بودی به خاطر خنت سیفیکسیم خوردی و دیگه نخوابیدی دکتر فوق تخصص گوارش گفت به خاطر سیفیکسیم ولی ما متوجه نشدیم که به این دارو حساسیت داری و نباید مصرف کنی مامان و بابایی را ببخش نازنینم حالا خوابت کمی بهتر شده ولی هنوز شبا تا صبح هر نیم ساعت یه بار بیدار می شی و گریه می کنی البته فکر نکنم ربطی به معدت داشته باشه چون داروهات مرتب دادم رانیتیدین و دایمیتیکون دیگه عقلم به جایی قد نمی ده آخه دیگه عقلی واسم نمونده شبا که تا صبح با تو بیدارم صبح می رم سر کار با کلی بچه تا ظهر سر و کله می زنم ظهر که میام خونه به حدی خسته ام که حتی نای حرف زدن هم ندارم بعضی روزا تا میام پوشکت عوض کنم و لباسای کثیفی را که به لطف مامان مهناز غرق در غذا هستند را از تنت در بیارم دست و صورتت بشورم کمی با هم تاتی بریم و شما بازی کنی ساعت 3 یا 4 میشه و من از شدت گرسنگی فشارم می افته و بدنم شروع به لرزیدن می کنه تازه اون موقع شما می خوای بخوابی و تا نیم ساعت این می می بدبخت و تو دهنت نگه میداری وقتی از جام بلند می شم دیگه چشمام سیاهی میره بعدشم که از اتاق میام بیرون بعضی روزها تازه لباسای کارم عوض می کنم دیگه از شدت گرسنگی همون جا سر قابلمه روی گاز تند و تند غذا را می ذارم دهنم و بعدشم معده درد می گیرم می بینی و حال و روزم مادر یکمی که جون می گیرم و چشمام باز میشه تازه اوضاع خونه را می بینم خونه که مثل بازار شام می مونه آشپز خونه هم به لطف مامان مهناز پر از ظرف نشسته و لک های غذاست که همه جا دیده می شه میام می شینم و چند لحظه مات دور و برم نگاه می کنم تا میام به نتیجه برسم که بلند شم خونه را تمییز کنم یا به کارای مدرسه برسم شما بیدار می شی به همین راحتی اونوقت من می مونم این زندگی که انگار مثل سی دی های تو هر روز تکرار می شه کلی فرم رو دستم مونده که باید پر کنم کارهای مدرسه بیداد می که دیگه گذشت اون موقع ها که معلم یه دفتر می گرفت دستش و چار تا نمره می ذاشت توش حالا برا لحظه به لحظه ی دانش آموز باید فرم پر کنی برا هر کدوم ده دوازده تا فرم دارم که هنوز پرشون نکردم واقعا موندم حیرون چی کار کنم چند روز پیش بدنت دونه های ریز قرمز ریخت که گفتن سرخچست بدنت به واکسن یک سالگی واکنش نشون داده البته خدا را شکر شدید نیست ولی خیلی بی حوصله و کسلت کرده اصلا به اطرافت توجه نمی کنه باهات بازی می کنم خوشت نمیاد و دوست داری بغلت کنم از تو خونه موندن خسته شدی بیرون هم که میریم همش آویزون منی و اصلا آروم نمی گیری .
همه ی این اذیتا و خستگیا فدای سرت عزیزم یه خندیدن تو برام یه دنیا می ارزه وقتی بعد از کلی غر زدن و گریه کردن می خندی تمام خستگی ها فراموشم می شه بعد از درد و دل بذار کمی از تغییر و تحولات یک سالگیت بگم یه دست و هورای بلند چون پسرم به خودش یه تکونی داده و چهار دست و پا میره
البته قبلش هم می تونستی بری ولی اصلا تمایلی نشون نمیدادی چون حرکت در اغوش مادر براش شیرین تره الان هم زیاد خودت خسته نمی کنی و ترجیح می دی دستور بدی تا بابایی و مامانی برات انجام بدن یه دنیا تبریک و شادباش چون پسرم خودش بلند می شه و می شینه اولین بار که خوابوندمت و شیشه آب میوه را دادم دستت اومدم دیدم نشستی از تعجب چشمام 4 تا شد
خیلی ذوقیدم بالاخره یه سالگی نباید بی تأثیر باشه یه کار خیلی بامزه انجام میدی مثلا هر وقت کاری را که مد نظرت و خودت نمی تونی انجام بدی دست من یا بابایی را می گیری و ازمون می خوای اون کار را برات انجام بدیم مثلا اگه کلیپ موبایل مورد علاقت نباشه انگشت مامانی را میگیری می ذاری روی موبایل که برات عوضش کنم یا تاتی کنان می ری کنار لباسشویی ودست من می ذاری رو لباسشویی یعنی این که برات روشنش کنم تا چراغاش چشمک بزنن قربونت برم الهی چرا چون خودت یاد گرفتی دستگاه سی دی را روشن و خاموش می کنی یا سی دی را می گیری دستت می دی به مامانی یعنی برام بذارش یا وقتی آهنگ موبایل تموم می شه دوباره خودت دکمه ی وسطش فشار می دی تا شروع بشه به خصوص با گوشی لمسی بابا به حدی ماهرانه آهنگا را عوض می کنی که آدم مات می مونه امیدوارم یه روزی تو تکنولوژی برا خودت کسی بشی من که خیلی دوست دارم با تکنولوژی و فناوری روز دنیا همگام باشی .
کلی عکس جدید ازت تو گوشیم دارم ولی هر چی می گردم فیش گوشیم پیدا نمی کنم که بریزم رو سیستم و برات آپلود کنم ولی چند تا عکس از کوچیکیات دارم که دوست داشتم بزارمشون فعلا اینا را می ذارم تا بعد سر فرصت عکس جدیدا را آپلود کنم .
و در پایان این قلب زیبا تقدیم به تو نازنینم امیدورام همیشه قلبت از جنس طلا باشه .