بازگشت
سلام به همه ی دوستان نازنینم و یه دنیا تشکر بابت لطف و محبتی که به من و پسرم داشتید مامانای گل پسر من دیروز از بیمارستان عسگریه اصفهان مرخص شد و ما بنا بر احتیاط تا شب هم اصفهان موندیم و دیشب ساعت 10 اومدیم خونه خدا را شکر در حال حاضر پسرم حالش خوبه و امیدورام دوباره این بیماری لعنتی شروع نشه از همه ی عزیزانی که تو این مدت به وبلاگ ما سر زدن و نظرگذاشتن تشکر می کنم و یه عذر خواهی بابت نظراتشون به علت مشکلی که در کدها وجود داشت نظرات پس از تأیید و پاسخ گویی نمایش داده نمی شدن که فعلا به صورت موقت یکی از قالب های نی نی وبلاگ را انتخاب کردم تا بعدا قلبی را که برای امیر حسین سفارش دادم به دستم برسه .
دوستان عزیزم با این که همسری به شدت مخالف که در مورد بیماری امیر حسین و اتفاقاتی که تو این مدت تو بیمارستان ها بر ما گذشت چیزی بنویسم ولی من می نویسم تا حتی یه عده ی اندک هم بخونن و بدونن که تو این استان ما و به خصوص بیمارستانش چی می گذره عکسای گل پسرم تو بیمارستان را می ذارم به هر حال این هم بخشی از زندگیش شاید وقتی بزرگ شد و دید براش جالب باشه فرشته های مهربون به محض این که زندگیم به روال عادی برگشت خیلی زود به همتون سر می زنم چون واقعا دلم براتون تنگ شده برای دیدن عکس نی نی های نازتون و خوندن شیرین کاری هاشون من باید تا کم تر از یک هفته ی دیگه سر کار هم برم ولی متأسفانه اونقدر از نظر جسمی خسته ام که هیچ اشتیاقی برای اول مهر ندارم چون بر خلاف اون چیزی که من برای این ماه برنامه ریزی کرده بودم که وابستگی امیر را به خودم کم تر کنم امیر وابستگیش بیش تر شده و من واقعا نمی دونم باید چی کار کنم و فقط توکلم به خداست چون این بچه از نظر جسمی که ضعیف شده و اصلا دلم نمی خواد از نظر روحی دیگه اذیت بشه مهربونا باز هم برام دعا کنید همتون را دوست دارم و تندرستی و لحظاتی سرشار از خوشی را براتون آرزو می کنم .