امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

امیر یل مامان

عکس های آتلیه

1392/6/28 22:45
نویسنده : مامان زینب
831 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام ناز نازی مامان لبخندچه خواب نازی رفتی پسر گلم حالا که

 

 

 خوابیدی مامانی هم عکس های آتلیه را که امروز اسکن کرد برات

 

 

 می ذاره تو وبلاگ متأسفانه و از شانس بد جایی که دادم اسکن

 

 

 کردن صفحه ی اسکنرش کثیف بوده عکسا لک دارن فدای سرت 

 

 

گلم ایشالا عکسای دامادی عزیزم تشویقتشویقتشویق


 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همیشه پاینده باشی پسرم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (24)

ارلا
30 مرداد 92 13:38
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایچه پسملی بیا تبادل لینک کنیم
مامان گلی
31 مرداد 92 2:01
سلام مامان زینب ممنون از اینکه به وبلاگ ما سر زدین.با افتخار لینکتون کردم. الهی بگردم هزار ماشالاه خیلی پسرتون خوشکله.اسپند یادتون نره.عکسهای نازی گذاشتسد.خداحفظش کنه.چه خنده ی دلنشینی داره.وای دل آدم ضعف میره. واقعا خیلی اذیت شدین.آخی درکتون میکنم.راستی متاسفانه یا خوشبختانه تاراجونم در حال دندون درآوردن.یعنی یه نیش کوچیک بیرون زده.طاهاجون هم به شدت لثه هاش خارش میده.بزودی خبرشو میزارم تو پست جدید. سر فرصت میم وبتون رو میخونم . نظر میزارم.فداتون بشم.
مامان حنانه زهرا
10 شهریور 92 15:00
نازی خداحفظش کنه


ممنون گلم با اجازتون حنانه زهرا جون را به دوستای امیر حسین اضافه می کنم .
مامان نازی
11 شهریور 92 23:45
ممنون از لطفی که به دخترم دارید.کاری نکردم فقط احساستون رو درک کردم عزیزم.ممنون از لینکتون.شما هم به دوستان کیانا اضافه شدین.


قربونت عزیزم امیر حسینم خوش شانسه که دوستی مثل کیانا جون داره .
بهار مامانه برسام
12 شهریور 92 0:27
خانمی قربونت شم منکه کاری نکردم....ممنون از محبتت
به خدا شرمندم کردی
من واقعا کاری نکردم هر چی بود وظیفه بود
گلم خدا رو شکر الان حال ناز گلتون بهتره انشاالله؟؟
عزیزم کاش به دکترش میگفتی من چه شیری بهتون معرفی کردم چون اگه نی نی 4 تا 5 روز اسهال داشته باشه بعدش میشه از این شیر استفاده کرد تا هم آب بدن کودک خیلی کم نشه هم وزن کم نکنه
عزیزم خدا رو قسم میدم به حرمت جدم انشاالله ناز پسمل خوشملتون زود زود خوب بشه تا هم خودش اذیت نشه هم شما چون خوب میدونم الان بیشتر از همه شما داری عذاب میکشی که نانازت رو حال ندار میبینی
انشاالله خیلی زود خوب میشه نگران نباش
عزیزم ممنون از لطف و مهربونیت راستش من خودم رو اصلا لایق این همه محبت نمیدونم چون کاری نکردم
ممنون که لینکمون کردید منم شما رو با کمال میل و افتخار لینک کردم
خانمی در مورد لاغر شدنشم نگران نباشید انشاالله خوب که شد ببندینش به میوه و غذاهای پروتئین دار و شربت مولتی ویتامین سندروس و سرلاک زود تپل مپل میشه فقط اگر میتونید به دکترش بگید من چه شیری بهتون معرفی کردم چون واقعا عالیه و نمیزاره نی نی خوشملتون بیشتر از این اذیت بشه هم شکمش رو سفت میکنه هم آب بدنش تامین میشه هم دیگه لاغر نمیشه
امیر خوشمل ما رو هم از طرف من و برسام حسابی بوسش کنید و بگید خاله جون ما خیلی خیلی شما رو دوست داریم پس زودتر خوب شو تا ما هم دلمون شاد بشه
با آرزوی بهترین ها برای شما عزیزم
در پناه خدا


بهار جونم شما واقعا گلی اونقدر بی ریا به همه راهنمایی و کمک می کنی که آدم واقعا لذت می بره این نعمتی که خدا نصیب هر کسی نمی کنه نعمت سخاوتمند بودن که شما سر شار از این موهبت الهی هستید .
مامی دوقلوها
12 شهریور 92 13:20
با افتخار لینک شدی
بهار مامانه برسام
12 شهریور 92 20:33
مامان زینب عزیز و مهربونم سلام گلم خانمی من واقعا خیلی خیلی خوشحالم که با یه مامان گل و مهربون مثل شما آشنا شدم و خوشحالم که شما منو لایق دوستی خودتون دونستید عزیزم به خدا من انقدر که شما به من لطف داری خوب نیستم و واقعا منو شرمنده محبتتون میکنید خانمی من هم به دوست مهربون و عزیز و فهیمی مثل شما نیاز داشتم و خوشحالم که خدا خواست با عزیزی مثل شما آشنا شم خانمی از صمیم دل دعا میکنم گل پسر نازتون هیچ مشکلی نداشته باشه و جواب آزمایش چیز خاصی نباشه و خیلی زود خوب بشه به جون برسامم تویه فکرتون هستم و هم ناراحت حال امیر عسلی هستم هم ناراحت حال شما هستم چون خوب میدونم الان چه حس و حالی داری فقط از خدا میخوام هرچه زودتر حال پسری ناز خوب بشه و زودتر این مشکل برطرف بشه چون واقعا سخته و میدونم با هیچ کلامی نمیتونم به شما آرامش بدم منکه بنده ی روسیاه خدام ولی خدا رو قسمش میدم به حرمت جدم سید الشهدا هر چه زودتر حال گل پسر ماهتون خوب بشه خدا رو قسم میدم به جده ی سادات امیر جان عزیزمون خیلی خیلی زود خوب بشه خدا رو قسم میدم به صاحب اسمتون" عمه ی سادات" هر چه زودتر امیر عزیزمون خوب بشه و یه نذر کوچولو ولی با تمام وجود هم برای سلامتی گل پسرتون کردم که امیدوارم خداوند حاجتمون رو بده من نذرم رو قبل اینکه خبر از شما بگیرم ادا میکنم چون عقیدم بر اینه که باید نذر رو همون وقت که میکنی ادا هم بکنی و نباید با خدا گرو کشی کرد...امیدوارم دفعه بعد که میام وب پسری ببینم شما خبر خوب شدن و بهتر شدن گل پسری رو گذاشتی خانمی خودتم زیاد ناراحت نکن شنا باید قوی باشی تا بتونی از ناز گلت نگهداری و مراقبت کنی به امید خبرهای خوب
بهار مامانه برسام
13 شهریور 92 0:44
خانمی مهربون سلام عزیزم چه خبر؟؟؟ مُردم از نگرانی.........!!!!!!!!!!!!!!! کاش یه خبری از امیر جون عسل میدادید البته امیدوارم که الان خوبه خوب شده باشه و راحت لالا کرده باشه
بهار مامانه برسام
14 شهریور 92 3:48
قربونم مهربونیت خانم گل عزیز دلم به خدا من اصلا کاری نکردم و اگرم چیزی بوده وظیفه ی خودم میدونستم به عنوان اول یک مادر بعد یک انسان گل نازم من بنده ی رو سیاه خدام و مطمئن باش گل پسری شما با دعای دل پاک خودتون حالش خوب شده منکه خودم پیش خدا آبرویی ندارم ولی همیشه اینطور مواقع خدا رو قسم میدم به آبروی جده ی سادات و از خودش میخوام مشکلم رو رفع کنه واسه گل پسر ناز شما هم همین کار رو کردم و با نذر کوچولو ولی با تمام وجودم فقط میخواستم به خدای مهربون بگم که چقدر سلامتی امیر جون برام مهمه و بعد آسودگی خیال شما به عنوان یک مامان مهربون و عزیز گلم شما انقدر به من محبت و لطف داری که من واقعا نمیدونم چی باید بگم خانمی به خدا من کار خاصی نکردم امیر هم مثل برسام خودم چه فرقی داره؟؟ من همونطور که دوست دارم برسام خودم سالم باشه و کوچکترین مشکلی نداشته باشه همونطور هم در مورد بقیه ی نی نی های نانازی این حس رو دارم گل من منو انقدر شرمنده ی خوبی و محبتت نکن من فقط یک بنده ی رو سیاه خدا هستم پسر گل شما نه با نذر من نه دعای من بلکه با دعای خودتون و آرزوی دل پاک خودتون بهتره شد.... باورتون نمیشه وقتی کامنت شما رو خوندم تمام بدنم مور مور میشد و از خوشحالی اشک تویه چشمم جمع شد و سریع به مامانم هم گفتم که حال امیر عسلی خوب شده آخه به مامانم هم گفته بودم و اونم ناراحت بود و برا سلامتی امیر جون دعا کرد شاید باورتون نشه ولی خدای من شاهده که چقدر خوشحال شدم و چندین بار از ذوقم پشت هم میگفتم : خدایا قربون مهربونیت شم...خدایا شکرت...خدا جون ممنون که امیر جون رو خوب کردی انقدر این جمله ها رو با شادی میگفتم که برسام ذوق کرده بود و دویید اومد تویه بغلم و شروع کرد به دست زدن....با این کار برسام دیگه اشکام در اختیار خودم نبود و واقعا اشک شوق خیلی جالب و لذت بخشه انشاالله به حرمت صاحب اسمتون امیر جان عزیز و گلمون خیلی زود خوبه خوب میشه و فقط از خدا میخوام دیگه در این شرایط قرار نگیرید و همیشه امیر خوشمله سالم و تندرست و شاد باشه و زیر سایه ی پر مهر شما و همسرتون به بهترین ها و برترین ها برسه خانم گلم من بازم از لطف و محبتت ممنونم و واقعا انقدر شما در مورد من محبت داری که نمیدونم باید چی بگم.....گل من خدا به وسعت دل مهربونت بهت خیر و برکت و سلامتی و سعادت بده که انقدر ماهی خانم گلم خدا امیر جان رو حفظ کنه و ممنونم که برسام رو مثل گل پسر خودتون میدونی و براش دعا میکنی خدا چندین برابر اجر خیر دعاتون رو به شما برگردونه در پناه خدا دلتون شاد،لبتون خندون،تنتون سالم و زندگیتون زیبا."الهی آمین"
بهار مامانه برسام
14 شهریور 92 3:54
گلم به خدا انقدر منو شرمنده ی محبتت کردی که روم نمیشه کامنت آخری رو که بهم دادی تایید بدم چون واقعا خودم رو لایق اینهمه لطف شما نمیبینم چون واقعا کاری نکردم و ای کاش که واقعا کاری از دستم بر می یومد...انشاالله بشه یه روز تویه شادی و دلخوشیتون یه کاری از دستم بر بیاد
باور کن انقدر تویه اون کامنت به من محبت کردی که خدا شاهده روم نمیشه تایید بدم از یه طرف هم گفتم شاید شما ناراحت بشی بیای ببینی محبت کردی و یه کامنت پر از لطف و مهربونی برام گذاشتی و من تایید نکردم.....واسه همین اومدم وبتون تا بگم چرا هنوز تایید نکردم
واقعا روم نمیشه آخه گل ناز من خانمی مهربون من کاری نکردم که شما منو انقدر مورد لطفتون قرار دادی و شرمندم کردی
واقعا که شما خیلی مهربون و ماهی،خدا کنه همیشه سلامت باشید و در کنار همسر محترمتون و گل پسر نازتون بهترین و شیرین ترین لحظه ها رو تجربه کنید


عزیز دلم من هر حرفی می زنم باور کن احساس قلبیم شاید یه نفر گذری بیاد و صحبتای ما را بخونه و بگه چقدر دارن سر هم شیره می مالن ولی باور کن از وقتی با شما آشنا شدم انگار تو زندگیم انگیزه پیدا کردم باور کنید از ته قلب دوستون دارم و اون حرفها عین واقعیته تنها شاهدمم خداست .
مامانٍ زهرا
15 شهریور 92 18:19
سلام عزیزم خوبید؟
ممنون که به ما سر زدی
ماشاالله به آقا امیر حسین که فقط 3 روز از دخمل من کوچیکتره. خدا حفظش کنه انشاالله.
عکسهای آتلیه اش برای من باز نشد، خیلی دوست داشتم ببینم.
بازم بهمون سر بزنید، لینکتون کردم


سلام گلم باید ببخشی یکمی وبم اشکال پیدا کرده بود که لینک شما هم ثبت نشده بود خوب شد که سر زدی و آدرس گذاشتی لینکتون می کنم خوشحال شدم که به ما سر زدی به زودی میام پیشتون .
مامان نازی
15 شهریور 92 23:50
سلام عزیزم.فدای تو بشم از مهربونی که درمورد دخترم دارید. من اینقدر بی استعدادم که حد نداره اون مطلب رو از اینترنت پیدا کرده بودم . خوشم اومد.گل پسرت و خدا حفظ کنه.
مامی رونیا
17 شهریور 92 1:57
به به چه عکسای خوشملیییییییی چه پسر خوش تیپی .ممنون که همیشه به وب ما سر میزنین و مارو با نظراتون خوشحال میکنین .بوس واسه لپای امیرحسین خالهههههههههههههههههه




سلام گلم ممنون که شما هم پیش ما اومدید به زودی بهتون سر می زنم خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم .


بهار مامانه برسام
17 شهریور 92 21:11
سلام گلم
خدا رو شکر
نگران نباش انشاالله اینم زود خوب میشه خدا رو شکر که بیرون رویش خوب شد اون یه کم خطرناک بود
ممنون گلم از لطف و محبتت
آره هم برسام دایی جونش رو خیلی دوست داره هم داییش برسام رو
اتفاقا چون من کوچولویی دادشم یاده تویه اتاق عمل وقتی برسام رو نشونم دادن انگار کوچولویی داداشم بود و فکر کردم اول دارم توهم میبینم به خاطر داروهای مسکن ولی بعد دیدم نه واقعا شبیه
مرسی خانم گلم
ممنون از اینهمه لطف و محبتت
ناراحت نباش انشاالله امیر یل خوسمل ما سرماخوردگیشم زودی خوب میشه
خوب پسرمون حساب سرکار رفتن مامان گلش رو کرده و تصمیم گرفته وقتی مامانی جونش میره سر کار مریض نشه واسه همین بد نیدیده یه سرمای کوچولو هم بخوره تا دسگه به سلامتی اصلا مریض نشه و صحیح و سلامت باشه
ولی بدون شوخی میگم از ته دل دعا میکنم ناز گلمون زودی خوب بشه
فقط خانومم سعی کن زیاد داروهای مختلف بهش ندی برای سرماخوردگی اگر عفونی نباشه همون شربت سماخوردگی کودکان کفایت میکنه دیگه داروی دیگه ای نده به ناز گلمون
من برسام رو همیشه همین کار رو میکنم برسام خدا رو شکر گوش شیطون کر فقط دو بار سرما خورد که یه بارش به اجبار چون دکتر خودش نبود و خارج بود بردمش جای دیگه و ان دکترم نامردی نکرد هر دارویی که بلد بود داد به برسام از باز کننده ی بُرُنش گرفته تا شربت چرک خشک کن قویه خارجی در صورتیکه برسام اصلا بدنش چرک نداشت فقط کلی هزینه ی داروهای بی خود اون دکتر رو دادم البته فدای یه تار موی برسام ولی اگر یه در صد اون داروها رو به برسامک میدادم چی ؟؟؟
مامانم وقتی داروها رو دید همه رو ازم گرفت و گفت اصلا نمیزارم اینارو به برسام بدی رفت خودش برا برسام شربت سرماخوردگی گرفت و گفت فقط همین رو بهش بده اگه از الان اینا رو به بچه بدی بدنش رو ضعیف میکنی و عادتش میدی به داروهای شیمیایی ،منم به حرف مامانم گوش کردم و اتفاقا دکتر برسام که اومد برسام رو برای چکاپ بردم پیشش و جریان رو گفتم ایشون هم گفت برو دست مامانت رو ببوس که چنین لطفی در حقت کرده و بهت اجازه نداده بدن گل پسرت رو مسموم داروهای بیخود کنی
بار دومم باز همین شربت سرماخوردگی رو دکترش تجویز کرد و با یه شیشه شربت حال برسامی خوب شد
شما هم تا جایی که امکان داره به نازگلمون دارو نده و بدنش رو وابسته ی دارو نکن
البته ببخش جسارت میکنم و به خودم اجازه میدم اظهار نظر کنم ....راستش انقدر باهات احساس صمیمیت میکنم و انقدر امیر جون رو دوست دارم که مثل برسامم میدونم واسه همین اینا رو گفتم
شرمنده


وای بهار جونم کاش یکی از همون اول پیدا شده بود و زده بود تو سرم باورت میشه امیر از روزی که دنیا اومده من چقدر بهش قرص و دارو دادم قربون مامان خوبت که نذاشت به برسام عزیزم دارو بدی باور کن بچه ی من این داروها این طور بی قرار کرده عزیزم من به حدی دوستت دارم که پسورد وبم بهت میدم هر مطلبی خواستی توش بنویس هر چند وب خودت به حدی پر باره که وب من در مقابلش مثل کتاب قصه می مونه هر کسی به وب شما بیاد احساس غریبی نمی کنه چون تک تک جملاتت پر از محبت و عشق نازنین .
مامان پری
18 شهریور 92 1:27
سلام مامان زینب عزیز. منم وب شما رو دیدم . قشنگ و پر از مطلب و عکس . عکسهای اتلیه گل پسرتم خیلی قشنگه.
موفق باشید


سلام عزیزم ممنون قدمتون سر چشم با اومدنتون وب ما را منور کردید به زودی میام پیشتون .
مامان نازی
18 شهریور 92 2:08
سلام عزیز دلم.چقدر ماهه پسرت یخ عالمه بوس.
گلم چند هفته پیش منزل مادر شوهرم بودیم کیانا از پله افتاد و خدا واقعا رحم کرد اتفاقیی بدتر نیوفتاد فقط لپش کبود شد و کلی هم گریه کرد


عزیز دلم ایشالا بلا دور باشه چشم زدن دختر گلم خاله فدات بشه زود خوب میشه ممنون عزیزم که اومدی به وبم و نظر گذاشتی .
بهار مامانه برسام
19 شهریور 92 1:08
__000000___00000
_00000000?0000000
_0000000000000000
__00000000000000
____00000000000
_______00000
_________0
________*__000000___00000
_______*__00000000?0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________?________0
_000000___00000___*
00000000?0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
______00000_______*
________0________*
________*__000000___00000
_______*__00000000?0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________0
_________*________*
_________*_______*
__________*______*
___________*____*
____________*___*
_____________*__*
______________*


بهار مامانه برسام
20 شهریور 92 21:40
سلام خانمی چــــــــــــــــرا بیمارستان؟ مگه نگفتی فقط سرما خورده؟ نگران نباش توکل کن به خدا منم متوسل میشم به جدم و برای خوب شدن امیر جون یه چیزی هم نذر میکنم و همین امشب هم نذرم رو میدم غصه نخور مامان گل.........به جدم که حالم منم خراب شد............. کاش کاری از دستم بر می یومد..... هم خودم براش دعا میکنم هم به برسام میگم برای خوب شدن امیر جون دعا کنه من هر وقت کارم بد جور به مشکل میخوره و واقعا در می مونم به برسام میگم برام دعا کنه چون نی نی ها معصومن و دعاشون مستجاب میشه ،هر وقت به برسام گفتم برام دعا کنه 24 ساعت نشده کارم درست شده همنین الان میرم به برسامم میگم برای امیر جونم دعا کنه کاش بهم میگفتی چرا و چی شده خیلی نگران شدم....کاش بتونی بیای و بازم از حال امیر جون با خبرم کنی ببین گلم ناراحت نشی ها ولی فکر کنم دکتری که برای اسهال امیر رو بردی پیشش دکتر زیاد خوبی نبوده و این ویروس مال همون موقعه ست چون اول اسهال داشت و بعد حالت سرماخوردگی.....نمیدونم شایدم من دارم اشتباه میکنم و بنده خدا دکتر هم خوب بوده و من فقط دارم غیبتش رو میکنم شاید چون بدن امیر جون به دلیل همون اسهال و بعد سرماخوردگیش ضعیف شده دوباره اینطور شده.....خدا منو ببخشه اگه در مورد دکتر امیر جون قضاوت ناجور کردم چحالم انقدر بد شده اصلا نمیفهمم چی دارم میگم من برم..برم کارایی که گفتم بکنم بی خبرم نزار
مامانِ عسل
21 شهریور 92 11:50
عزیزم خدا بد نده...
الان تو وب برسام جان دیدم نوشتی حال امیرجان خوب نیست...
خدا بهش سلامتی عنایت بده...
بحق همین شب های عزیز هرچه زودتر تندرستیش را هدیه بگیره...
این شب ها
نسیم کرامت وزیدن گرفته
فواران رحمت چکیدن گرفته

ممنون گلم ایشالا بد نبینی نمیدونم این ویروس لعنتی از کجا وارد بدن بچم شد البته یه حدسایی میزنم تشکر بابت لطف و محبتت .
بهار مامانه برسام
21 شهریور 92 20:58
سلام مامانی مهربون
قربونت شم این حرفا چیه خانمی من ناراحت شما و امیر جونمم و به خصوص ناراحتیم از اینه که واقعا هیچ کاری هم از دستم بر نمی یاد
کاش نزدیک بودیم به جون برسامم یه لحظه هم معطل نمی کردم و می یومدم کمکت
خانمی غصه نخور این حرفا چیه پای دشمنت بشکنه بچه همینه دیگه قربونت شم تا این وروجکا بزرگ شن ما رو پیر میکنن
فدات شم غصه نخور به خدا توکل کن به صاحب اسمت متوسل شو
خدا رو قسم بده به خانم فاطمه زهرا رد خور نداره هرچی بخوای بهت میده خدا رو قسم بده به آبروی آبرو دار کربلا خانم زینب که هر چی زودتر حال گل پسری خوب بشه
به جون برسامم که میخوام دنیاش نباشهخ از دیشب مدام تویه فکر شما و امیر جونم هستم و دائما دارم به نیت سلامتیش صلوات میفرستم یه نذر کوچولو هم که در توانم بود کردم و دیشب نذرم رو ادا کردم همین الانم به نیت 14 معصوم و 5 تن یه نذر دیگه کردم و اگه بتونم امشب میدم اگه نشه فردا حتما سر سلامتی امیر جون میدم
گلم سعی کن نزاری بستری بکننش خصوصا اگه بیمارستان دولتی باشه یعنی فاجعه ست این میاد خون میگیره میره اون یکی میاد چون بیمارستانای دولتی دانشجویی هستن و دانشجوهای پزشکی اونجا دوره میگذرونن واقعا حساب کتاب نداره دانشجوها بچه ها و مریض های مردم رو میکنن اسباب بازی دستشون تا کار یاد بگیرن
دختر عموی من با یک مریضی ساده رفت دکتر کشیک بیمارستان دو هفته الکی بستریش کردن آخرم حالش خوب که نشد هیچ بدتر هم شد و با مسئولیت خود خانواده ترخیصش کردن بردنش یه بیمارستان خصوصی دو روزه حالش خوب شد
یعنب فقط تا میتونی نزار جگر گوشه ی نازت رو تویه بیمارستان دولتی نگهدارن خدایی نکرده زبونم لال حالش رو بدتر میکنن
کار خوبی کردی آوردیش خونه برای خودت سخت تره ولی جون نی نی نازت در امانه و سلامتیش انشاالله بهش برمیگرده
گلم به خدا توکل کن درست میشه
کاش میتونستم کمکی کنم


بهار گلم ممنون که اینقدر به فکر امیر منی واقعا حرفات بهم قوت قلب میده متأسفانه بیمارتان این جا هم همینطوره به حدی از دستشون داغم که اگه یه کاره ی این مملکت بودم در این بیمارستان گل می گرفتم حالا به موقعش می نویسم چطور شد شما با همین محبتت فراوونت عزیزم از نظر روحی بزرگترین کمک به من می کنی .
مامان گلی
23 شهریور 92 18:12
مامان زینب جونم سلام.
پس تو چرا پستی نمیزاری برا نازپسرت.من اینجا نظر گذاشته بودمیعنی هنوز تایید نکردی یا نکنه خدای نکرده ثبت نشده.قضیه چیه


سلام گلی جونم ببخشید حالا بعد میام وبت می گم چرا نظرات تأیید نکردم قربونت که با وقت کمی که داری بازم اومدی به وبم و نظر گذاشتی به زودی میام پیشت نازگلات از طرف من ببوس.
بهار مامانه برسام
23 شهریور 92 19:07
خانمی گلم سلام خوبی
امیر جونم چطوره؟ بهتر شده؟
به خدا من مدام دارم برای سلامتیش دعا و نذر و نیاز میکنم و حتی تویه پیج پرسش و پاسخ یه بخش با عنوان "مهربونا دعا کنید " هم گذاشتم و فقط اسمی از شما و گل پسرت نیاوردم چون نمیخواستم بدون اجازه ی شما ازتون اسمی بیارم که شاید ازم دلخور بشید
واسه همین فقط کل ماجرا رو به طور خلاصه واسه مامانای گل گفتم و خواستم به نیت سلامتی امیر جون و واسه سر سلامتیش به نبت پنج تن نفری 5تا صلوات بفرستن و خیلی از مامانا دستشون درد نکنه اومدن و مشارکت کردن
گلم ما همیشه به غیر از صدقه هایی که میدیم یه درصد مشخصی از در آمد ماهانه ی خودمون رو به بچه های سرطانی محک اختصاص دادیم چون موسسه ی محک یک موسسه ی خصوصیه و زیاد هم حمایت نمیشه و طفلی خانواده های بچه های سرطانی برای هزینه ی داروی بچه هاشون واقعا در عذاب هستن واسه همین من حتی به همه هم میگم هر چی یتونن به این موسسه کمک کنن حتی شده در حد اینکه قلک های محک رو بگیرن و پر کنن و تحویل بدن الانم گلم میخوام بهت پیشنهاد بدم به نیت خوب شدن گل پسری یه مبلغی رو در حد توانت نذر موسسه ی حمایت از بچه های سرطانی محک کنی من خودم همیشه نذر همین موسسه میکنم و خدایی همیشه هم کارم راه افتاده
شما هم در حد توانت برای سلامتی گل پسری نذر کن انشاالله که به حق پنج تن امیر جون زودتر خوب میشه


سلام گل همیشه بهارم شما خودت به حدی خوب و نازنینی که حتما با دل پاکی که داری دعات اجابت میشه عزیزم ممنون از این همه لطفت و بازم ممنون به خاط معرفی مؤسسه ی محک حتما کمک می کنم نه فقط نذر سلامتی پسرم برای همیشه شما واسطه ی خیر هستی گلم .
مامانِ عسل
25 شهریور 92 16:37
بر روی رضـا شمـس امامت صلـوات

بر شافع ما روز قیامـت صـلوات

در شـام ولادتـش که شادنـد همـه

بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات

خانومی ما منتظر خبر سلامتی امیرجون هستیم منتظرمون نذاری


سلام گلم ممنون از لطفت عزیزم امیر حالش خوبه ممنون از محبتتون ایشالا به زودی به بهتون سر می زنم .
مامان احسان
16 آبان 92 13:48
وای چه پسری دارید خیلی گوشت شیرینه و خیلی دوست داشتنی


ممنون عزیزم پسر شما هم خیلی نازه چقدر چادر بهش میاد از بس قشنگه اصلا معلوم نیست پسره خدا حفظش کنه