عکسای هفت ماهگی
هفت ماهگی برای اولین بار مادر و پسر دو تایی تنهایی با آژانس رفتیم
مهمونی رفتیم خونه ی عمه ی مامان دیدن دختر عمه که شوهر کرده
خرم آباد و یه پسر یه سال و نمیه داره تو اونروز خیلی پسر خوبی
بودی و اصلا مامان اذیت نکردی قربونت برم الهی تو این
ماه پسرکم باباییش خیلی کم می دید آخه بابایی در گیر کارهای انتخابات بود چون جزء هیأت بازرسی انتخابات ولی خدا را شکر تو
این ماه گلم به حدی پسر خوبی بودی که مامانی در نبود بابایی اصلا اذیت نشد هر روز با هم می رفتیم پیاده روی و ستادهای انتخاباتی را تماشا می کردیم .
پس این چه مدلشه پسرم
مدل پشت و رو یکی منتظرم مامانی بیاد پوشکم عوض کنه ولی به جای پوشک دوربین گرفته دستش
اوا پس چرا امیر حسین مامان دو تا شده
نگاه کن تو را خدا ، مامانی آینه به این بزرگی را نمی بینی
اوف خدا را شکر آینه است فکر کردم از اول دو تا بودید حالا دومی پیدا شده تو برا کل زندگیم کفایت
می کنی عزیزم یعنی همه ی زندگی منی قربونت برم
خاله سرعت کامپیوترت خیلی پایینه خوب ویندوزش عوض کن بزار ببینم ویروسی هم که شده
می خوای یه آنتی ویروس خوب برات نصب کنم آخرین نسخش از اون ور برام فرستادن
نه قربونت خاله زحمتت می شه این شکلی خوابیده اذیت می شی بذار هر وقت تونستی قشنگ بشینی اون وقت عزیزم
ما که این حرفا را با هم نداریم خاله جون خوشحال می شم برات کاری انجام بدم