عکس های شش ماهگی
شش ماهگی خدا را شکر کولیکت خوب شد و مامانی هم
تونست دیگه درست و حسابی غذا بخوره دیگه شبا راحت تر از قبل
می خوابی هر چند دندون دراوردنت جای کولیک گرفت شش ماه
ونیمت بود که دو تا دندون کوچولو از پایین سر در اوردن و بعد از مدتی آرامش به خانه بازگشت .
می بینم که خوشحالی
آره بابا بعد از مدت ها اومدیم خونه ی پدر جون من مبلاشون دوست دارم آخه راحت روشون می شینم
مادر جون نمی خواید بخاریتون بر دارید دیگه سرما تموم شده ما هم پکیجمون خاموش کردیم
مادر قربون پکیج گفتنت اون بخاری دیواری عزیزم برش نمی دارن
ا اخبار شروع شد ببینیم بالاخره این مصریا چی کار کردن
امیر حسین مامان گلم کدوم آرایشگاه میری موهات اینجوری رونالدویی زده برات
چی گفتی مامان رونالدو دیگه کیه
یه فوتبالیست خارجی
آ آ آ دست شما درد نکنه مادر وطن پرستی یاد بچت دادی من که از این حرفت جرئت نمی کنم به پدرجون نگاه کنم مگه نمی دونی چقدر عرق ملی داره
نچ نچ نچ خیلی زشت بود ناراحتم کردی خدا کنه پدرجون فکر نکنه جدی گفتی
ببخشید عزیزم اشتباه کردم
گفتم که ببخشید چرا اینجوری نگاه می کنی شوخی کردم
شیطونه می گه .... خوب آدم عصبی می کنی دیگه
خخخخخخخ ترسیدی مامانی باشه چون ببخشش از بزرگان می بخشم
آی خدا چقدر خسته کنندس مثلا اومدیم مهمونی مامانی من عین تابلو نشونده این جا هی عکس
می گیره
ای خدای مهربون یه صبری به من بده یه پولی هم به این مامان و بابام اول مهر من نذاره تنها بره سر کار
می بینم که جیگمل مامان خوشحاله ایشالا همیشه بخندی نمی خوای بگی چی شده مامانی هم خوشحال بشه
نه نمی گم
چرا عزیزم مادر محرم اسرار به من نگی به کی بگی
فکر کردی نفهمیدم عکسای من و عروسک و گذاشتی تو وب یکی از بچه ها پیامک داد که چقدر قشنگ فیگور گرفتی منم بهت نمی گم چی شده
هوم خدا باز ما اومدیم یه کاری بکنیم مامانی با دوربینش اومد مامان گلم نمایه بسته بگیر اینجوری خوشتیپ ترم
چرا گلم مگه دور برت چی ریختی
اینا چی ان ؟
هیچی بسته قطره هامم بابایی جمعشون کرده بزرگ شدم باهاشون کاردستی درست کنم حالا بی زحمت برو تمرکزم بهم نزن بذار به کارم برسم