امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

امیر یل مامان

20 ماهگی

سلام پسر گلم  20 ماهگیت مبارک پسر بیست من   عزیز مامان تا چشم بهم زدیم تیر ماه هم تموم شد چقدر بد که تا دو ماه دیگه باز باید تنهات بذارم فقط این نیست چون امسال پایه چهارم تغییر می کنه یه سری آموزش ضمن خمت هست که اونا را هم باید بگذرونیم برای یکی از دروس هم برای مدرسی انتخاب شدم که باید برای بقیه همکارا تدریس کنم که کمی بیش تر وقتم می گیره خدا کنه اذیت نشی . نازنین پسر من باید بگم که به طور کامل از پوشک گرفته شدی من تو وبلاگ بعضی از مادرا که می خوندم خیلی استرس داشتم ولی بعد از شروع کار به یک نتیجه رسیدم این که نباید سخت گرفت چون این جوری نی نی ها متوجه ی حساسیت ما روی این مساله می شن و...
26 تير 1393
1689 14 28 ادامه مطلب

کودک آزاری در مهد کودک

کودک آزاری در مهدکودک  سه ستاره ستایش اردبیل به ادامه مطلب مراجعه کنید .     من وقتی این فیلم دیدم به معنای واقعی قلبم درد گرفتم داشتم می مردم من قبل از این تصمیم داشتم امیر را بزارم مهد ولی دیگه شده باشه نرم سر کار هیچ وقت این کار را نمی کنم بچه ها خیلی مظلوم و بی دفاعن مدرسه باز جنبش جداست اگه معلم یه سیلی به بچه بزنه کل سیستم متوجه می شن بعد از دیدن این فیلم خیلی خوشحالم که بچه ها جدیدا تو مدارس جلوی معلم یه راحتی از خودشون دفاع می کنن چون آدم بیمار روانی همه جا هست معلم که فدیسه نیست تو قسمت پرسش  پاسخ این قضیه را گفتم ولی مثل این که این قسمت دیگه نمی خواد فعال ب...
20 تير 1393
2238 12 22 ادامه مطلب

رزوئلا

سلام پسرم عزیز مامان واقعا نمی دونم چی باید بگم شما از پنج شنبه شب دوباره تب کردی از فرداش دیگه لب به شیر نزدی در طول روز با این که شبش نخوابیده بودی اصلا نخوابیدی و همش گریه می کردی فکر کنم بدنت درد می کرد چون تا بهت دست می زدیم دادت می رفت هوا . ولی بدتر از همه دیشب بود چون من و بابایی یه شب کامل نخوابیده بودیم و روزش هم فقط در حال آروم کردن شما بودیم دیگه از خستگی نمی تونستیم سر پا بایستیم ولی شما حاضر نبودی بخوابی چون نمی تونستی شیر بخوری فقط جیغ زدی و گریه کردی و خودت زدی آره محکم با دستای کوچولوت می زنی تو صورت خودت و اگه بیش تر عصبانی باشی سر خودت را محکم می کوبی زمین این بدترین عادتیه که داری چون برات ف...
7 تير 1393

برسام من برگشته

ا لهی فدای این چهره ی معصومت بشم نمی دونی این مدت که خودت و مامان بهار نازنینت نبودید چقدر سخت بود نی نی وبلاگ بی شما هیچ صفایی نداره به خصوص برای من که تنها همدم و مونسم شما بودید . برسام عزیز امیدوارم وقتی بزرگ شدی قدر مادرت را خوب بدونی چون واقعا برای داشتنت برای همیشه با تو بودن خیلی سختی کشید روزهایی که هر کسی از پسش بر نمیاد . من پست ثابتی را که تو و امیر با هم بودید را حذف کردم چون با دیدنش کلی غصه می خوردم ولی حالا که دوباره برگشتی خیلی خوشحالم تو پست ثابت من هستی برای همه ی کسانی که عاشقانه دوستت دارن همیشه بمان . تولدت مبارک نازنین . ...
6 تير 1393
1