آغاز کولیک
یادم میاد حامله که بودم یه روز خاله زینب ( خاله ی بابایی ) دعوتمون کرد خونشون تا برا مامانی آش بپزه آخه این جا رسمه اگه کسی حامله شد هر کسی از فامیلا دوست داشت آش بپزه و دعوتش کنه عروس خودش هم حامله بود دخترش مریم پنج روز بعد از تو به دنیا اومد تو یه زمانی ارشد می شی مامان آخه اول تو به دنیا اومدی بعد نوه ی خاله زینب یک ماه بعد نوه ی خاله همه ناز چهل روز بعد نوه ی دختریش سه ماه بعد پسر خاله معصومه سینا و ریحانه دختر خاله عصمت که همکار مامانی و البته دختر همسایه هم دو ماه از تو کوچیکتره تازگی ها هم شنیدم یکی از همس...
نویسنده :
مامان زینب
1:45